کد مطلب:233457 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

گمراهی عمیق
«... كذبتهم و الله أنفسهم و منتهم الأباطیل، فارتقوا مرتقا صعبا دحضا تزل عنه إلی الحضیض أقدامهم.

سوگند به خداوند كه نفسشان به آنان دروغ گفته، اباطیل به آرزویشان وا داشته و از این رو به پرتگاهی بلند و لغزنده پاگذارده اند كه پاهایشان از آن لرزیده،سقوط می كنند. با عقولی سرگردان،ناقص و بی ثمر و عقاید گمراه كننده در صدد نصب امام بر آمده اند،كه جز دوری از مقصد نتیجه ای نخواهد داشت. خداوند ایشان را بكشد! به انجام كاری بس مشكل دست زده اند. خلاف حق سخن گفته، به گمراهی عمیقی دچار گشتند. چون امام را از روی آگاهی رها كردند، به حیرت و سرگردانی افتادند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حق بازداشت، حال آن كه آنان بینا و بصیر بودند.

آنان انتخاب خدا و رسولش را كنار گذارده و انتخاب خود را در نظر گرفتند،حال آنكه قرآن با صدای رسا به آنان خطاب می كند: «و پروردگار تو آنچه را بخواهد می آفریند و بر می گزیند. آنان حق انتخاب ندارند و ساحت مقدس كردگار از شرك آنان منزه و مبراست» و خداوند - كه با فر و شكوه است - می فرماید: «آن گاه كه خدا و رسولش به امری دستور دادند،هیچ مرد و زن مؤمنی از پیش خود حق انتخاب نخواهد داشت.».



[ صفحه 124]



امام علی بن موسی الرضا علیه السلام سوگند یاد می كند: به خدا قسم اینها به خودشان دروغ گفته و آرزوی بیهوده برده اند؛ زیرا خود می دانند اگر كسی غیر آل رسول صلی الله علیه و آله را به عنوان امام معرفی كند، او امام نیست. آنان فقط به جهت اغراض دنیایی و اهداف سیاسی این كار را می كنند؛ چنانچه خود اهل سقیفه می دانستند چه می كنند.

آنها می دانستند كه این مقام و منصب برازنده ی چه كسی است. مگر معاویه نمی فهمید؟! سخنانی كه از او نقل شده،شاهد بر این مدعاست كه او بیش از دیگران می دانست علی علیه السلام كیست!

در چهره ای كه تاریخ ترسیم می نماید این نكته پنهان نیست كه ابوبكر و عمر به روشنی و وضوح می دانستند كه خلافت شایسته و برازنده ی چه كسی است و به چه كسی باید برگردد. حتی اگر نمی خواستند بدانچه از زبان پیامبر شنیده بودند استناد كنند، به مقتضای فضیلت و سبقت و بلند آوازه بودن بین مسلمانان می دانستند كه او بعد از پسر عموی گرامیش،شایسته ترین افراد نسبت به امر خلافت و جانشینی و خلافت است. براساس نقل دانشمندان اهل سنت عمر حدود هفتاد مرتبه گفته است «لو لا علی لهلك عمر»؛ اگر علی نبود،عمر هلاك می شد. [1] .

اما این دانستن آنان سبب نشد كه به سویش بشتابند و دست در دستش بگذارند و چیزی را كه بدو مربوط است، به وی واگذار كنند، بلكه با اختیار كامل، حق معلوم. مسلم علی بن ابی طالب علیه السلام را انكار كردند.



[ صفحه 125]



طرفداران آنان چگونه از این گونه رفتار - كه موجب جنجال و پراكنده شدن آرا و پیدایش فرق اسلامی و شعله ور ساختن جدال و گفتگو گشت - دفاع می كنند؟! امام رضا علیه السلام،سرانجام كسانی را كه پیشوای غیر معصوم و غیر الهی برای خود برگزیدند،چنین ترسیم می فرماید:

... به پرتگاهی بلند و مشكل و لغزنده پای گزارده اند كه پاهایشان از آن خواهد لغزید و سقوط خواهند كرد.

آن گاه امام رضا علیه السلام نفرینشان می كند و از سر شگفتی می فرماید:

خدا آنها را بكشد،به كجا منحرف می شوند؟! چگونه به خدا و رسول دروغ بستند؟!

با انحراف مسیر امامت، معضل بدی در جامعه ایجاد كردند و مشكل بزرگی به وجود آوردند كه جامعه را برای قرن های نامعلوم به تب و تاب انداخت.

با طرح این مسأله كه پیامبر صلی الله علیه و آله امت را برای تعیین جانشین آزاد گذاشت،به خدا دروغ بستند. آیا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با آن دایره ی وسیع مجاهدتها و كوششهای چندین ساله ضرورت نداشت كه برای پس از خود جانشین تعیین كند؟

آری، ضرورت داشت و آیاتی در این باره نازل گشت و او جانشین خود را حتی با «نص» (كلام صریح)تعیین كرد. و این جاست كه فیلسوف بزرگ تاریخ شرق و اسلام،شیخ الرئیس، ابوعلی سینا در كتاب «الهیات شفا»،فصل



[ صفحه 126]



امامت (ناظر به واقعه ی غدیر)می گوید: «و التعیین بالنص اصوب»؛ [2] ؛ درست ترین روش آن است كه پیامبر صلی الله علیه و آله،خلیفه ی خو را به صراحت تعیین كند.

آیا می توان پذیرفت كه پیامبر خدا «أصوب» را انتخاب نكرده باشد؟ معاذ الله! كیف یكون هذا؟!

در ادامه امام رضا علیه السلام به آیات دیگری از قرآن استناد می فرماید و این آیات شاهدی است بر این مدعا كه جریانی مثل سقیفه مشروعیت ندارد و بر خلاف قرآن است.

قرآن می فرماید: «شما را چه می شود؟ چگونه داوری می كنید؟ آیا كتابی دارید كه از آن درس می خوانید كه آنچه را شما انتخاب می كنید از آن شما است؟ یا این كه عهد و پیمانی مؤكد و مستمر تا روز قیامت بر ما دارید كه هر چه را به نفع خود اختیار می كنید برای شما قرار می دهد؟ از آنان بپرس كدامیك چنین چیزی را ضمانت می كنند؟ آیا شریكانی دارند؟ اگر راست می گویند شركای خود را بیاورند». [3] .

و نیز می فرماید: «آیا در قرآن تدبر نمی كنند،یا بر دلهاشان قفل زده شده است» [4] .

یا پروردگار بر قلبهای آنان مهر زده و دیگر نمی فهمند، یا «می گویند شنیدیم و حال آنكه نمی شنوند. برترین جنبندگان در نظر خداوند كر و لال هایی هستند كه نمی اندیشند و اگر پروردگار خیری برایشان سراغ داشت،آنان را شنوا می كرد و اگر آنان را شنوا می كرد پشت كرده،روی



[ صفحه 127]



بر می گرداندند». [5] .

یا می گویند: «می شنویم و نافرمانی می كنیم [6] ، بلكه آن «فضل الهی است كه به هر كه خواهد عطا فرماید و خداوند دارای فضلی بزرگ است» [7] .



[ صفحه 129]




[1] ابن ابي الحديد،شرح نهج البلاغه 18 / 1. ترمذي نيز گويد: عمر اين سخن را چندين بار گفته است. (ينابيع الموده، چاپ اسلامبول، 1302 ق، ص 70).

[2] محمدرضا حكيمي، مرام جاودانه،ص 88.

[3] قلم (68):36-41.

[4] محمد صلي الله عليه و آله (47):24.

[5] انفال(8):21-23.

[6] بقره (2):93.

[7] جمعه(62):4.